۹ تیر ۱۳۹۹

«تمام گمشده‌های دنیا»به کتابفروشی‌ها آمدند/قصه‌ای از زندگی چند زن

به گزارش خبرنگار مهر،‌ رمان «تمام گمشده‌های دنیا» نوشته لیلی بخشی به‌تازگی توسط انتشارات آوند دانش منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه «نقطه سر خط» است که این‌ناشر از رمان و مجموعه‌داستان‌های نویسندگان ایرانی چاپ می‌کند.

این‌رمان داستان زندگی چند زن را شامل می‌شود که توسط راوی دانای کل،‌ روایت می‌شوند. هرکدام از این‌زن‌ها به‌نوعی مجبور به انتخاب هستند. روایت‌های مربوط به این‌زن‌ها مستقل از روایت‌های دیگر است اما در جایی از داستان، این‌اشخاص به یکدیگر مرتبط می‌شوند.

«تمام گمشده‌های دنیا» درباره سوءتفاهم‌ها و پنهان‌کاری‌هایی است که بین آدم‌ها رخ می‌دهد و انجام می‌شود. خیانت همسر، بیماری مادر، فقدان پدر، خرابی‌های روحی و مادی جنگ و ... ازجمله مشکلاتی هستند که زنان این‌داستان با آن‌ها روبرو هستند. اما همگی آن‌ها در سختی انتخاب با یکدیگر مشترک‌اند.

در دنیای که داستان «تمام گمشده‌های دنیا» شکل گرفته، در نهایت گمشده‌های قدیمی و درکل همه‌چیز پیدا می‌شود.

عناوین فصل‌های مختلف این‌رمان به‌ترتیب عبارت است از:

جانان، بهار،‌ جیران، بهار، جانان، بهار، پری، جیران، ارغوان، بهار، جانان، جیران، بهار، جیران، پری، جیران، طاهره، جیران، ارغوان، جیران، جانان، بهار، جانان، بهار، جانان، بهار، ارغوان، جانان، بهار، جیران، جانان، بهار، طاهره.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

مرد در حال پیاده‌شدن از ماشین سیاهِ خاک گرفته با بی‌میلی پاسخ می‌دهد:

- کارگری توی ساختمون‌سازی توی تهران.

و در حالی‌که کلمه آخر در صدای بسته‌شدن در پشت سر راننده گم می‌شود، بهار نیز از ماشین پیاده می‌شود و چشم می‌دوزد به اطراف. به زمین خاکی و بی‌آب‌وعلف که تا چشم کار می‌کند ادامه دارد. احساس کسی را دارد که در دل یک کابوس ناگهان در سرزمین ناشناخته‌ای فرود آمده است. با خودش فکر می‌کند این‌همه زمین چقدر حیف که کسی دل برای آبادی‌اش نمی‌سوزاند. که تهران هم‌چون هیولایی سیری‌ناپذیر همه را به سوی ریزه‌خواری در تبدیل‌شدن به یک ماشین صنعتی می‌خواند یا شاید یک بمب ساعتی!

بهار چشم می‌گرداند، کمی دورتر خانه‌های روستایی بزرگی با سقف‌های فروریخته و دیوارهای نیمه‌مخروب، نشان از گذشته اصیل روستا دارد.

راننده رو به بهار می‌گوید:

- شما توی ماشین بمونید من برم یه نگاهی به اطراف بندازم ببینم چه خبره و سراغ کی می‌تونیم بریم. در ماشین رو هم از داخل ببندید و اگر کسی اومد طرفتون بازش نکنید.

- مگه اینجا خطرناکه؟

- نه ولی آدم هیچ‌وقت نمی‌دونه چی در انتظارشه.


خبرگزاری مهر

نظرات

نظر خود را بنویسید: