۹ بهمن ۱۳۹۷

کوثری: احمد اخوت به مطالبی پرداخته‌ که منِِ مترجم ادبی در آن ناتوانم

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آیین اختتامیه سومین دوره جایزه ابوالحسن نجفی با حضور ضیاء موحد، عبدالله کوثری، حسین معصومی‌همدانی، امید طبیب‌زاده، علی صلح‌جو، ابوالفضل حری و جمعی از مترجمان و نویسندگان در موسسه فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.
در ابتدای نشست، علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهرکتاب درباره شخصیت ابوالحسن نجفی صحبت کرد و از توانایی‌های او در ادبیات تطبیقی و عروض و ترجمه سخن راند. محمدخانی به تجربیات کاری وی در موسساتی چون انتشارات نیل،‌ فرانکلین و مرکز نشر دانشگاهی اشاره کرد و او را به لحاظ تنوع کاری الگویی برای جامعه فرهنگی امروز خواند.

معاون فرهنگی شهرکتاب در ادامه گفت: ترجمه برای جامعه فرهنگی ما اهمیت فراوانی دارد و همان‌طور که در آمار نهایی طرح‌های تخفیفی کتاب مانند عیدانه و ... می‌بینیم کتب ترجمه از بالاترین آمار فروش برخوردارند بنابراین باید در ترجمه بیشتر دقت کنیم. در حالی که روند ترجمه از نویسندگان جدید جهان ادامه و رواج دارد اما گاهی در اثر گسترش ترجمه‌های ضعیف این آثار به خوبی دیده نمی‌شوند. محمدخانی در ادامه اظهار امیدواری کرد که مترجمان امروز راه ابوالحسن نجفی را ادامه دهند.

در ادامه موسی اسوار روند بررسی آثار رسیده به دبیرخانه جایزه را توضیح داد و گفت: حدود چهل عنوان از ناشران مختلف اثر به جایزه رسید که ترجمه از زبان‌های انگلیسی، آلمانی،‌ترکی،‌فرانسوی و روسی را در بر می‌گرفت. آثاری هم از زبان واسط مانند ژاپنی که از ترجمه انگلیسی برگردانده شده بود، در این فهرست موجود بودند. ملاک ما ارزش ذاتی اثر و همچنین ارزش ترجمه بود. ۶۰ درصد از آثار ارسالی در مرحله غربالگری اولیه کنار رفتند و کار داوری مرحله دوم با ۴۰درصد باقیمانده ادامه یافت و در نهایت ۵ اثر به مرحله سوم راه یافتند. در این مرحله بسیار سخت‌گیرانه عمل شد و به اتفاق و نظر و اجماع آرا، برگزیدگان انتخاب شدند. دامنه نوعی آثار هم از رمان تا خاطرات،‌طنز، علمی تخیلی و ... را شامل می‌شد.

عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی در ادامه عنوان کرد: لزوم توجه به زبان مقصد در ترجمه بسیار مهم است. در بیشتر ترجمه‌هایی که خواندیم، تسلط مترجم به زبان مبدا محرز بود اما به لحاظ ادبیات فارسی چندان غنی نبودند و معادل‌های فارسی که به رنگینی و غنای ترجمه می افزایند کمتر مشاهده کردیم. با این حال تصور من این است که زمین ترجمه ما از حجت خالی نمی‌ماند.

ضیاء موحد سخنران بعدی مراسم بود. وی سخنرانی خود را با شعری آغاز کرد و گفت: و مرگ را به تو دسترسی نیست
با این گلی که در باغچه روییده...
بودلر می‌گوید در تشییع جنازه یکی از اقوام نزدیکم همه گریه می‌کردند و من ساکت بودم الان سال‌ها از آن زمان گذشته اما این زخم همچنان در دل من عمیق‌ و عمیق‌تر می‌شود. جالب این است که پسر آقای نجفی در فیلم مستندی از وی می‌پرسد که بعد از تو چه یادگاری می‌ماند و نجفی جواب می‌دهد؛ عروضم.

موحد در ادامه گفت: نجفی در عروض کاری خلاقه کرده بود. او وزن عروضی را غریزی یاد نگرفته بود و از من به عنوان گوش شنوایی که می‌توانست وزن را تشخیص بدهد استفاده می‌کرد. یک بار دو مصرع از خاقانی برای من خواند و از من پرسید که آیا این دو مصرع هم‌وزن‌اند یا نه؟ به نظر من آن دو مصرع هم‌وزن نبودند اما نجفی در تحقیقاتش نشان داد که این دو مصرع هم‌وزن‌اند و من از آنجا فهمیدم که کار عروض به این سادگی‌ها هم نیست.

عبدالله کوثری سخنران بعدی مراسم از دیدار احمد اخوت اظهار شادمانی کرد و او را دوست نادیده همیشگی خود خواند و گفت: اصفهان پیوند ناگسستنی با ادبیات کشور دارد و خاک اصفهان بارور است. من دو اخوت در این شهر می‌شناسم که هر دو جای استاد من هستند؛ محمد رحیم و احمد اخوت.

                            

مترجم «گفت‌وگو در کاتدرال» در ادامه عنوان کرد: آثار الکساندر دوما مانند کنت مونت کریستو چیزهایی بودند که در زمان نوجوانی می‌خواندیم. یادم است آخرین روز یک محکوم، مردی که می‌خندد و کلود بی‌نوا را از ویکتور هوگو خواندم. یک دستم حافظ بود و دست دیگرم هوگو. این باعث که نه شیفته خودمان باشم نه مقهور آن طرف. من از تمام مترجمانی که دهه ۳۰ آثارشان را خواندم اسم دو نفر به یادم مانده است؛ الف. شهریاری مترجم کنت مونت کریستو و محمد قاضی. در دهه ۴۰ این نام‌ها عوض شد؛ دریابندری، سیدحسینی، نجفی و باز محمد قاضی. ما از این ترجمه‌ها یاد گرفتیم. من بار اول که دست به قلم بردم وحشتی از کاغذ سفید نداشتم و آنقدر ترجمه خوانده بودم که این کار برایم بدیهی بود. دهه ۳۰ و ۴۰ و  ۵۰ دهه‌های سروری شعر بود و آنقدر که به شاعران اهمیت داده می‌شد به مترجمان نمی‌شد. من به خاطر ندارم که از محمد قاضی در آن دوران تجلیل شده باشد یا جایی سخنرانی کرده باشند. غرض‌ام این است که بگویم چون فضا تحت سلطه شعر بود به مترجمان کمتر توجه شد اما در حال حاضر اوضاع برعکس است و شعر جایگاه نخست را در فضای فعلی فرهنگی ما ندارد و در عوض مترجم بالا آمده و کتب زیادی ترجمه می‌شود. این مساله تحول بزرگی است که به سادگی قابل توجیه نیست. شاید یکی از دلایل آن پی بردن به ضعف‌های خودمان است و اشراف چیزهایی که نمی‌دانیم. و برای دانستن چیزهایی که نمی‌دانیم راهی به جز ترجمه نیست.

این مترجم درباره ویژگی احمد اخوت، برگزیده این دوره از جایزه نجفی نیز صحبت کرد و گفت: مباحثی که اخوت در مقالات و ترجمه‌هایش مطرح کرده برایم بسیار جالب بوده و هست. احمد اخوت به مطالبی پرداخته‌ است که در آن تخصص داشته‌اند. مطالبی که منِ مترجم ادبی از آن ناتوانم.

در ادامه کوثری مسائلی درباره وضعیت ترجمه امروز عنوان کرد و گفت: هدفمندبودن ترجمه بسیار مهم است به عنوان مثال مترجمی داریم که تنها از فلسفه ترجمه می‌کند یا مترجمی مانند رضا رضایی از ادبیات کلاسیک انگلستان یا خود من از آمریکای لاتین. البته من سمبل ترجمه از ادبیات واسط هم هستم چون عاشق ادبیاتی شدم که باید از انگلیسی ترجمه می کردم و مترجم آشنا به زبان اسپانیولی آن زمان کم بود. هدفمند بودن ترجمه باعث می‌شود مترجم صلاحیت فرهنگی پیدا کند و امیدوارم این هدفمندی بیشتر شود. 

                             

سپس ابوالفضل حری درباره روزشمار زندگی و کارنامه ادبی ابوالحسن نجفی صحبت کرد و از تاثیر جنگ ادبی اصفهان و محمد حقوقی بر داستان‌نویسی اخوت سخن گفت. وی همچنین به ترجمه «داستان‌های خیالی» اثر بورخس از سوی این مترجم اشاره کرد و گفت: اخوت هر چه پیش‌تر رفت،‌ گزیده‌کارتر شد و نویسندگان موردعلاقه او بورخس و فاکنر بودند. او همچنین مقاله‌ای تحت عنوان «چگونه کتاب نخوانیم» دارد که بسیار جالب است.

سپس امید طبیب‌زاده درباره دو کتاب آخری که از ابوالحسن نجفی منتشر شده اظهار کرد: کتاب اول «وزن شعر فارسی» نام دارد که یک سال بعد از وفات ایشان در سال ۹۵ و دومی «طبقه‌بندی وزن‌های فارسی» است که در پاییز امسال منتشر شد. این دو کتاب از کپی دست‌نوشته‌های نجفی که شخصا در اختیار من نهاده بود، منتشر شده اما متاسفانه باخبر شدیم که بعد از فوت نجفی دست‌نوشته‌های او به سرقت رفته است. نجفی از نامه‌هایی که از اشخاصی مانند ساعدی، گلشیری و آل‌احمد برایش فرستاده بودند، نیز صحبت کرده بود که امیدوارم این نامه‌ها در میان دست‌نوشته‌های به سرقت رفته نباشد. امیدوارم این اسناد به زودی یافت شوند و به مرکز فرهنگی مهم و امنی سپرده شوند.

                              

در انتهای مراسم بخش اهدای جوایز برگزار شد. جایزه کارنامه پربار هنری و ادبی به احمد اخوت داده شد و مترجم جوان برگزیده نیز زینب یونسی نام داشت. جایزه برگزیدگان ۱۰ میلیون تومان به همراه نشان افتخار ابوالحسن نجفی بود.

سپس احمد اخوت از خاطرات خود با نجفی گفت. وی عنوان کرد: منزل ما یک کوچه با هم فاصله داشت و هنوز مدل خانه و پارکینگ آن خانه را به یاد دارم. این یادآوری هم به دلیل پیوند عمیق عاطفی بین من و شخصیت نجفی است. همیشه راهم را کج می‌کردم تا از جلوی آن خانه رد شوم بلکه نجفی را ببینم و سلامی کنم و او هم پاسخ دهد؛ سلام جانم. متاسفانه آن خانه دیگر وجود ندارد و به جایش هتل آپارتمان سپاهان ساخته‌اند.

در ادامه علی‌اصغر محمدخانی مقدمه گوزل یاخینا، نویسنده کتاب «زلیخا» برای ترجمه فارسی را خواند و سپس زینب یونسی درباره کتاب موضوع و ماجرای کتاب توضیحاتی داد و گفت: این رمان ظرفیت یک ترجمه خوب را داشت چون اجازه بازی با واژگان را می‌داد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)

نظرات

نظر خود را بنویسید: